, اما من این حرفارو بهش زدم, به سوالش اینجوری جواب دادم,
اما یک خانومیکه اعتقادش به اسلام کمتره خوب میتونه دوست پسر داشته باشه, من هم اگه یک مرد بیوه یا طلاق گرفته پیدا میکردم، حتما زن اون میشودم، خواستگار داشتم تو این مدت اما کمتر از انگشتها یک دست، و واقعا شرایط بدی داشتن..
دوم این که، من اگه میتونستم دوست پسر میگرفتم، خوب به اعتقاد من جور در نمیومد، من به اسلام کامل ایمان دارم، اما یک خانمی که اعتقادش به اسلام کمتر خوب میتونه دوست پسر داشته باشه،
علی و خانواده علی هم موضوع صیغه براشون بهتر از رابطه نااا مشروع هست، یعنی سارا خیالش راحت تره که صیغه باشه علی تا رابطه شرعی نباشه، (گرا چه که حتما انتخاب اولش این بوده که علی فقط با اون باشه)
خوب حالا من چی کار میکردم، این مدت بعد از طلاق خیلی خیلی تحت فشار بودم، خیلی..
به دختر خانوم گفتم که ببین زندگی من و تو زمین تا آسمون فرق داره،
گفتم تو اگه ۱۰۰ بر هم طلاق بگیری، پاشنه در خونتون در میارن،
بهش گفتم تو با کسی ازدواج میکنی که هم فکرت باشه، پس بدون اون هم صیغه بد میدونه،
گفتم نگران نباش، من و علی طبقه اعتقادمون جلو رفتیم، ولی تو فردا روزگار راه زندگیت کاملا از من جداست،
من خودم حقوق داشتم، و دارم، درسته نااا چیز اما برای زندگی خودم کافی بود، خونه نداشتم اما خوب اجاره کرده بودم، ماشین نداشتم اما خوب کرایه تاکسی که میتونستم بدم،
خلاصه الان هم علی برای من خونه نخرید اما کمک حالم هست،
این جور زندگی برای هر کسی نیست،
من نمیتونم هیچ وقت از علی بچه داشته باشم،
تا عقد دائمیم نکنه، مثل سایه باید باشم دنبال زندگی رسمی علی،
اما من نیاز داشتم به وجود یک مرد،
کلا میخوام بگم که این جور زندگی برای هر کسی نیست،
خیلی وقت از ساعت خوابم گذشته, اما امشب هم نمیتونم با خودم کنار بیام, دارم سی میکنم اما نمیشه,
از وقتی جام جهانی شروع شده علی فوتبال با پسرش میبینه,
در نتیجه شبهایی که نوبت منه اونقدر دیر میشه که خودم قهر میکنم میگم بمون اون یکی خونه,
دیگه امشب به خودم زحمت ندادم که شام درست کنم, زنگ زدم شام سفارش دادم رفتم گرفتم یک دوری هم زدم تو خیابون,
این روزا که حرف عقد دائم زده شده, سارا خانوم( اول) دوباره یاد زخم بازش افتاد, و سنگ میندازه
حق هم داره, هر کسی جای اون بود همین بود. . به هر حال من خیلی اصرار ندارم که دائم بشم,
همینجوری هم راضیم, خدایا شکرت. .
اما خیلی امشب دلم هوا علی کرده, این شبا به من بده کار. . گر چه که خودم لوس شدم گفتم نیا اصلا. . . فکر نکنم از شب سارا کمکنه,
اگه بشه فردا ناهار با هم بخوریم, یک مانتو سبز خیلی شیک خریدم, که فردا حتما براش میپوشم, هر وقت اینجوری دلم میگیره میرمنماز میخونم, تا خود نماز صبح نماز میخونم. .
خدایا علی برای من حفظ کن,