افسردگ هم عالمى داره این روزها ذره ذره بدنم درد مى کنه.. دلم مى خواد پاهایم را جمعً کنم به حدى که به سینه ام بچسبند.. اگر هیچ وقت صبح نشود چى؟! کاش همیشه شب بود سکوت بود. کاش مجبور به معاشرت نبودم ... کاش نه موبایلى بود نه تلفنى نه وایبرى.. کاش توى کمد دیوارى جا مى شدم .. درش را مى بستم .. خودم بودم و خودم ... کى این قرص خواب عمل مى کند!!!
با کمال احترامى که دارم براى همه.. در این وبلاگ دیگه نظرى تایید نمى شود
من هرزه على هرزه سارا بیچاره
من خسته هستم، مى خواهم با افسردگیم هم اغوشى کنم ...
شب به خیر
شما هرزه نیستین علی رو نمیدونم اما سارا بیچاره هست
ولشون کن تو رو خدا
افسردگی چیه؟؟؟
چرا افسردگی
اگر قراره خوشحالی و آرامش نداشته باشی هیچی ارزشش رو نداره
سارا جان رمزتو برام بذار من نمى تونم برات کامنت بذارم