وازکتومى

سلام. دوست هاى عزیز 

این روزها مشغول درس و کار هستم، 

یک سال مى شد که سارا در تلاش به راضى کردن على به وازکتومى بود اما على راضى نمى شد 

صیغه عقدى برادر على به من میگفت که تو سیاست ندارى و باید با سارا عاقلانه رفتار کنى و به سارا بگو که به شرط عقدى شدن میرى و لوله هاتو مى بندى. 

من که نگفتم تا به حال چیزى، اگه شما بودید مى گفتید؟ 

اما حالا شرایط عوض شده، 

سارا علاقه زیادى به اقا داره و حالا که مریض شدن انگار از حرفه خودش برگشته و به على گفته که دیگه لازم نیست وازکتومى انجام بده. 

دست به دامن امام غریب شدم که شاید راضى بشه من حامله بشم. شاید هم مى خواد خودش اقدام کنه! 

نظرات 11 + ارسال نظر
خانم امیدوار پنج‌شنبه 17 مهر 1393 ساعت 19:03 http://inbus.blogfa.com

سلام
همه پست هاتو خوندم
اگه می خواهی رمزی بنویسی خوب آدرس وبلاگ بگیر ازشون بعد برو وبلاگشونو بخون ببین واقعا خانم هستن یا نه؟
اتفاق رمزی بنویسی بهتره
یه وخ یه دوستی آشنایی وبلاگتو پیدا میکنه و به نظر من صورت خوشی نداره
ولی شوهر اولت عجب بی وجدانی بوده
خیلی ناراحت شدم که اینطور زندگیت پاشیده
ولی خدا بزرگه و امیدوارم هم عقد دایم بشی هم یه نی نی خوشگل از علی به دنیا بیاری

آره تو فکر رمزی نوشتن هستم، ممنونم از همراهیتون

اریانا یکشنبه 6 مهر 1393 ساعت 12:49

سلام سحری جون چرا این قد ناامید چرا ناراحت توکه گناهی نکردی از اولش هم نباید از شوهرت جدا میشدی شاید اون فیلمو شو هرت هم پخش نکرده باشه دوربین افتاده باشه دست کسی فیلمتو هم دیده باشن مگه چیه شما هم مث هم زنوشوهرهای دیگه مگه همه با خانمشون سکس ندارن واقعا شما هم تحصیلکردین دیگه حالا امدی زندگی روی ابو واسه خودت درست کردی که چی عزیزم نمیخام سرزنشت کنم ولی موندنت با شوهرت بهتر از صیغه شدنت بود

عزیزم، شوهر قبلی‌ هم دیگه منو نمی‌خواست، اینجوری نبود که من برم طلاق بگیرم، یک شرایط خیلی‌ بد شکل گرفت، جوری که نمی‌شد تغییرش داد! شما از شوهرت خودت بپرس اگه چنین اتفاقی‌ افتاد چی‌ کار میکنی‌؟

(دور از جون شما و زندگیهاتون)

بله، صیغه شدن و زن دوم شدن هم خیلی‌ کار سطح پایینی هست بر منکرش لعنت

بهار یکشنبه 6 مهر 1393 ساعت 10:01

سلام خوبی سحرجان . ببخشید فرمودید سوال بپرسم تا جواب بدید میخوام اگه جسارت نباشه البته اگه مایل بودید جواب بدید . اول از دوران کودکی تا تو خانه پدرت بودی و شرایط خانوادت رو توضیح بدید . ممنونم سوال دومم اینه که به نظرت اشتباه نکردی از شوهر اولت جدا شدی چون بهرحال اون فیلم خصوصی که مربوط به خودت و شوهرت بوده دلیلی نداشته که بخوای جدا بشی البته اگه ناراحت نشید

عزیزم شوهر قبلی‌ هم منو نمی‌خواست دیگه، اینجوری نبود که من درخواست طلاق داده باشم،

اونقدر موضوع فیلم به همه جا کشیده شد، و حرف مردم افتاد دنبالمون که دیگه درست بشو نبود،

اما شوهر قبلیم الان زندگی‌ خوبی‌ داره، رفت یک دختر خونه گرفت، الان بچه هم دارن...

بهار شنبه 5 مهر 1393 ساعت 06:42

سحر جان می خواستم لطف بفرمایید زندگینامه ات و روزانه ات رو بصورت کامل بنویسی خ خ پراکنده و درهم نوشتی البته فرمودید که فکرتون مشغول هست ولی عزیزم بدون خیلی ها دارن زندگینامه ات رو میخونن و برای من و همه خواننده هات تجربه هست پس اجازه بده خواننده هات از اتفاقات زندگیت تجربه کسب کنن . از لطفت و همراهیت بی نهایت ممنونم . ببخشید شاید بهتر باشه از مختصر دوران بچگی ات بنویسی و مختصر خانواده بعد بصورت کامل و دقیق ازدواج اولت و بصورت کامل آشنایی با علی و بعد هر روز روزانه هات رو ثبت کنی

نوشتنم خیلی‌ بد هست، اصلا روان نمی‌نویسم، سعی‌ خودمو می‌کنم، کاش شما از من سوال بپرسید من راجبش بگم...

بهار شنبه 5 مهر 1393 ساعت 06:35

سلام سحرجان خوبی عزیزم چقدر از خوندن زندگینامه ات ناراحت و افسرده شدم . اما عزیزم شما که مرتکب گناهی نشدی پخش فیلم خصوصی ات اول که رابطه ات با شوهرت بوده و فیلم هم توسط عده ای از خدا بیخبر پخش شده نباید تو این مورد اینقدر خودت رو سرزنش کنی الان هم که صیغه شدی و رابطه ای نامشروعی نداری پس اینقدر خودت رو سرزنش نکن . انشاله کسایی که اینطور باعث بی آبرویی یک زن عفیف میشن خدا زندگیشون رو براشون جهنم کنه . برات آرزوی خوشبختی با عشق و آرامش دارم عزیزم خواهر خوبم دوستت دارم .

سلام، عزیزم، لطفا برای من ناراحت نشد، که من بیشتر عذاب وجدان میگیرم، دلم می‌خواست به جوانها بگم، که به این تکنولوژی توئه دستشون اعتماد نکنن، خدای نکرده عکسی‌ از خودشون برای کسی‌ نفرستن...فیلمی...

ارزو پنج‌شنبه 3 مهر 1393 ساعت 10:59 http://eshgh-asemani.blogsky.com/

سلام نمیدونم راجع به سرنوشتتون چی بگم مگه میشه یه آدم این همه عذاب بکشه.
خدا آبرویه اونهایی که آبروتونو بردن زودتر ببره
شما هیچ جایه کاراتون خطا نکردین این زندگی حقه شما نیست امید وارم خدا جوابه خوبیاتون و زودتر بده

راستش که اینجوری‌ها هم نیست...شوهر قبلیم الان زندگی‌ خوبی‌ داره..روزی ازش میگم..

الی جونی پنج‌شنبه 3 مهر 1393 ساعت 04:34

ببین عزیزم من کلا با نفسه اینکه آدم زن دوم بگیره مخالفم اما حالا که زنشی فکر نمیکونم برای بچه وار شدنت باید سارا تصمیم بگیره این مسیله بین تو وعلی هست و اینکه چرا باید به خاطر سارا لوله هاتو ببندی؟ این اشتباهو هیچوقت نکن

خوب، علی‌ داره پسر داماد می‌کنه، هر کسی‌ جای سارا بود فکر کنم اجازه نمیداد، ارث و میراث خور کسی‌ برای پسر هاش نمیخواد..درکش می‌کنم

مریم سادات سه‌شنبه 1 مهر 1393 ساعت 12:59

چی بگم سحر جان سارا خانوم معتقدند که برای وازکتومی یک نفر دیگه تصمیم می گیرن !!!!!!!!!!!

مگه دستوری تو اسلام براش داریم؟ به هر حال شوهرشه شما بودید نمیترسیدید از بچه زن صیغه شوهرتون، من هم کم سنّ و سال نیستم، کم کم دارم شانس حاملگی‌ از دست میدم، این راه به ناا کجا آباد است

جیران یکشنبه 30 شهریور 1393 ساعت 15:41

عزیزم همیشه نوشته هات بوی تنهایی می دهند. حس می کنم دوست داری بچه دار بشی که تنهایی هاتو پر کند. ولی فکر می کنی درسته؟

بله من تنها هستم، توئه فامیل که همه دوست دارن بدونن زن صیغه چیه، آیا شاخ داره، آیا دم داره؟ ببخشید خیلی‌‌ها هم از این شرایط یک فانتزی جنسی‌ توئه ذهنشون درست می‌کنن و فقط دوست دارن به دونن چند شب چند شبه، خلاصه یا فامیل دیگه از من خوششون نمیاد و اونها هم که مشکل ندران من دوستشون ندارم،

دوست و رفیق هم که ندارم، به غیر از کار، دانش آموز‌ها ارتباط خاصی‌ با کسی‌ ندارم،

(البته خواهر برادرم هستن و رابطه خوبی‌ دارم با اونها)

بچه؟ بی‌چاره بچه من، که با وظیفه به دنیا میاد، وظیفه پر کردن تنهای‌ من، اما چی‌ کار کنم؟

هلن پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 02:15

نمی دونم چی بگم از یک طرف دلم برات میسوزه و میگم کاش زودتر سرو سامون بگیری از یک طرف دیگه اگه بخوای حامله بشی سارا دلش میشکنه خدا خودش کمکت کنه.

شرط سارا این بود که من حامله نسهام، تا اجازه نده حامله نمیشم،

بادبادک باز چهارشنبه 26 شهریور 1393 ساعت 17:43 http://badbadakbazam.blogfa.com


توکل به خدا درست میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.