پست موقت

ارام سارا رمزى که دادى کار نمىکنه!

افسردگ هم عالمى داره این روزها ذره ذره بدنم درد مى کنه.. دلم مى خواد پاهایم را جمعً کنم به حدى که به سینه ام بچسبند.. اگر هیچ وقت صبح نشود چى؟! کاش همیشه شب بود سکوت بود. کاش مجبور به معاشرت نبودم ... کاش نه موبایلى بود نه تلفنى نه وایبرى.. کاش توى کمد دیوارى جا مى شدم .. درش را مى بستم .. خودم بودم و خودم ... کى این قرص خواب عمل مى کند!!! 
با کمال احترامى که دارم براى همه.. در این وبلاگ دیگه نظرى تایید نمى شود 
من هرزه على هرزه سارا بیچاره 
من خسته هستم، مى خواهم با افسردگیم هم اغوشى کنم ... 
شب به خیر

من عاشق این شهر شدم، از مردمش گرفته تا خیابان ها و مغازههاش 
گاهى با خودم فکر مى کنم کاش اینجا بمونیم براى همیشه، البته روتین شدن زندگى با على هم خالى از لطف نیست، البته على سه هفته اینجا مى مونه یک هفته خونه خودشون. 
هنوز سارا باردار نشده 
نامزدى پسر بزرگ على به هم خورد 
بلاخره تک درسم تموم شد.. 
احساس مى کنم بیشتر باید مطالعه کنم، تصمیم داشتم از درسم بگم اما بعد پشیمان شدم چون از دید شیعه نبود، باید بیشتر مطالعه کنم

٤ روز برادر على و خانم دومش امدن اینجا، کمى براى ما خانوم ها سخت بود چون منزل ما کوچک هست اما خوب بود 
راست مى گن باید تو سفر دیگرى شناخت 
من همیشه فکر مى کردم برادر على بد اخلاق و تند هست اما خیلى صبور و اروم هست 
فرقش با على هم این هست که خیلى راحت از زندگى اولش حرف مى زنه، 
دوباره مثل همیشه بحث این مدل زندگى بود. 
که حرف جالبى زد، گفت که چند زنه بودن شاید بر خلاف عقاید فمنیستى غربى باشه اما هیچ کس حاضر نیست مساله درست نگاه کنه، 
تا وقتى بکارت، سن و زیبایى زن ملاک ارزشش باشه بهترین حالتش چند زنى هست،
واقعا راست مى گفت، مرد بیوه هم دنبال دختر خونه جوان هست چه برسه به مجرد ها! 
خلاصه چند روزى که اىنجا بودن خیلى خوب بود، 
این هفته هم على برگشته که پیش سارا باشه، از این که پسرشون نامزدى به هم زده خیلى ناراحت هستن.

گلشن جان

گلشن جان، تورو هم مثل یکی‌ از دخترهای خودم (دانش آموز هام)میبینم، بخاطر همین گفتم یک پست برات بنویسم

یک: حاجی این پیشنهاد به سارا داد چون که از جریان صیغه اول علی‌ خبر داشته و حالا حتما سارا با حاجی درد دلی‌ چیزی داشته

دو: برای شوهر قبلیم ازدواج کرد و بچه هم داره، و خوشبخته

عزیزم نمی‌شه هیچ وقت صد در صد گفت که روزی مردی خیانت می‌کنه یا نه، واقعا نمی‌شه، اما موضوع اینه که به دید مذهبی‌ نگاه کنی‌ یا نه، خوب اگه مردی اعتقادی نداشته باشه دوست دختر میگیره، اگه داشته باشه صیغه می‌کنه، اگه این پتانسیل تو خانوادش ببین عقد می‌کنه. این چیزها می‌شه پرسو جوو کرد و فهمید، 

خانواده که تابو بدونن، مرد از ترس آبروش یا ترد شدن یا کوچیک شدن مخفی‌ این کارو می‌کنه یا نمی‌کنه (صیغه و ازدواج مجدد)، اگه هم تو خانوادش مرسوم باشه، یا کسی‌ قبل از اون تابو شکنی کرده باشه خوب مسیر برای مرد باز تره، 

در مورد زندگی‌ خودم و علی‌ بگم، 

ببین مردها هر چقدر بیشتر برای یک زندگی‌ زمان، پول، احساس، آبرو و و خرج کنن، از دست دادنش هم بیشتر می‌ترسن، تا به حال چند تا مرد دیدی زنشون برای معشوقه ولل کنن!؟ دیدی میگن خون کشش میاره؟ ازدواج هم با این که یک قرار داد اما به روح آدم گره میخوره. قاطی‌ شدن فامیل ها، همون تجربه جشن عروسی‌ رفت‌و آمد ها! دلم بستن ها! همین که هر جا رفته معرفی‌ کرده سارا خانمم هستن. بچه‌هاشون!

علی‌ عاشق صیغه اولش بود، همون عشقی‌ که وجود آدمو به آتیش میکشن، اما وقتی‌ موقع انتخاب شده بود سارا انتخاب می‌کنه، الان چرا به حرف سارا هست؟ چون که نمیخواد زندگیشو از دست بده، چون شاید سارا و بچهاش همی‌ زندگیش باشن. شاید اگه منم بچه دار شم، اون احساس پدریش برای بچه من یا سارا فرقی‌ نکنه، اما چیزی که باعث می‌شه دوباره سارا به من ترجیح بده همون مسائل و خرج‌های اجتماعی که با سارا کرده، میدونی‌ سارا کسی که با علی‌ زندگی‌ ساختن!

اما برای شما دختر خوب، با چشم باز ازدواج کن اما با دل‌ پاک، منظورم اینه که بد دل‌ نباش، با خوندن وبلاگ من یا بقیه فکر نکن، که همی‌ مردها زن میگیرن، خیانت می‌کنن و یا بیشتر،

اینو بدون زن‌ها هم با هم فرق می‌کنن، با خوشبینی و اعتماد کامل ازدواج کن، بی‌ اعتمادی اولین زهر که زندگی‌ خراب می‌کنه 

All I want is

All I want is nothing more, 

To hear you knock on my door, 

I could die happy, I am sure,

When you said your last good bye, 

I laid in bed and cried

If you have loved me, why did you leave me, 

Take my body, 

All I want is, All I need is, to find somebody,

You brought out the best of me, the part that I have never seen, 

My life should be on movie screens, 

All I want is, All I need is, to find somebody,